جدول جو
جدول جو

معنی علی عطار - جستجوی لغت در جدول جو

علی عطار
(عَ یِ عَطْطا)
ابن ابراهیم بن داود بن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی. در المختصر نووی لقب او علاءالدین و کنیه اش ابوالحسن ذکر شده است. وی فقیه و محدث و متکلم بود که در عید فطر سال 654 هجری قمری متولد شد. پدر او عطار و جدش طبیب بود. او حدیث را از محیی الدین نووی گرفته است، و مدت سی سال مشیخۀ مدرسه نوریه را عهده دار بود و در سال 701 مبتلی به فلج گردید و در ذی حجۀ سال 724 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست: 1- اصول اهل السنه فی الاعتقاد. 2- تحفهالطالبین فی ترجمهالامام النووی. 3- ترتیب فتاوی النووی. 4- ترجمهالامام النووی. 5- شرح عمدهالاحکام. 6- فضل الجهاد. (از معجم المؤلفین از فهرس علم الکلام بالظاهریه و البدایه ج 14 ص 117 و شذرات الذهب ج 6 ص 63 و کشف الظنون ص 368) (از الاعلام زرکلی ص 53 از التبیان والدررالکامه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی یار
تصویر علی یار
(پسرانه)
علی (عربی) + یار (فارسی) یاری دهنده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ نَجْ جا)
ابن حسن بن صالح نجار طائفی. پزشک بر روش طب قدیم. وی در سال 1228هجری قمری در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت. سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجۀ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هجری قمری در طائف درگذشت. او راست: 1- رساله ای در استخراج ادهان. 2- رساله ای در استخراج املاح. (از الاعلام زرکلی)
وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است:
یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود
تا ز هنر دم زنند بر در امکان او
نوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی
قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.
(از المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 240)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
لغت نامه دهخدا
(عُلْ)
دهی است از دهستان دیزمار خاوری، بخش ورزقان، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(عَ عُ مَ)
مصری. وی در سال 1287 ه. ق. در ناحیۀ باجور مصر متولد شد و تحصیلات خود را در قاهره و انگلستان بپایان رساند و مشغول امور تعلیم و تربیت شد و بر اثر شرکتش در یک جنبش ملی، به رفح تبعید شد و پس از بازگشت بازرس وزارت فرهنگ گردید. ودر سال 1349 هجری قمری در قاهره درگذشت. او راست: هدایهالمدرس. و نیز در تألیف القراءه الرشیده شرکت داشت. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 132)
لغت نامه دهخدا
(عَ هَِ)
دهی است جزء بخش خرقان، شهرستان ساوه واقع در 20هزارگزی شمال باختری ساوه. و در سر راه عمومی خرقان به زرند. ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و دارای 1250 تن سکنه. آب آن از رود خانه لار و ینگی کند تأمین می شود. و محصول آن غلات، سیب زمینی، باغات، انگور، بادام و یونجه است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند، و صنایع دستی آنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. این ده دارای زیارتگاهی بنام ’هفت امام’ است. و آثار قلعۀ مخروبه ای نیز روی تپۀ شمال آبادی واقع است. مزارع دین باغی، گون بابک، کهریز چائی، دره قلمشرجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَزْ زا)
از شعرای اصفهان در قرن پنجم هجری و معاصر با مافروخی اصفهانی بود. رجوع به محاسن اصفهان مافروخی ص 33 و ترجمه محاسن اصفهان آوی ص 125 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قَصْ صا)
ابن احمد بغدادی مالکی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. نام او را به صورت ’علی بن عمر بن احمد بغدادی’ نیز آورده اند. وی فقیه و اصولی بود و نزد ابوبکر ابهری فقه آموخت و مدتی عهده دار منصب قضا در بغداد بود. و در هشتم ذیقعده سال 397 یا 398 هجری قمری درگذشت. او راست: عیون الادلهو ایضاح المله فی الخلافیات. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَطْ طا)
ابن حسن بن عبدالله عطاس حضرمی باعلوی. ادیب و شاعر مورخ و از اهالی حضرموت بود. وی در سال 1121 هجری قمری در حریضه تولد یافت و سپس به بحرین رفت و در قریۀ غبوار که امروز مشهور به مشهد است، متوطن شد. و در سال 1172 هجری قمری در آنجا درگذشت. او راست: 1- خلاصهالمغنم فی الاسم الاعظم. 2- الریاض المونقه فی الالفاظ المتفرقه. 3- العطیه الهنیه و الوصیه المرضیه و الجذوه المضیه. 4- قلائد الحسان، که دیوان شعر اوست. 5- المختصر فی سیره سیدالبشر. (از الاعلام زرکلی از رحلهالاشواق القویه ص 121 و تاریخ الشعراء الحضرمیین ج 2 ص 158)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِقَطْ طا)
ابن عبدالله بن محمد بن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم حمیری کتامی فاسی. مکنی به ابوالحسن. فقیه و محدث و نحوی ساکن مراکش بود و در سال 618 یا 628 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- بیان الوهم و الایهام الواقعین فی کتاب الاحکام، در حدیث. 2- رفیق الطریق وطریق الرفیق، در فقه و نحو. (از معجم المؤلفین). در تاریخ اسلام، محدث به عنوان فردی شناخته می شود که تلاش دارد تا سنت پیامبر اسلام را بدون هیچگونه تغییر یا تحریف، به نسل های بعدی منتقل کند. این افراد در جوامع علمی و دینی، از مقام والایی برخوردار بودند. مهم ترین ویژگی محدثان دقت در انتقال احادیث صحیح است، چرا که حفظ دقت در نقل، به ویژه در دوران هایی که دشمنان اسلام در حال تحریف آن بودند، امری ضروری بود.
ابن ابراهیم بن سلمه بن بحر قطان قزوینی. مکنی به ابوالحسن. وی از ادبا و فضلای اواخر قرن سوم و نیمۀ اول قرن چهارم هجری بود. در سال 254 هجری قمری متولد شد و در سال 345 هجری قمری درگذشت و عده بسیاری از دانشمندان آن زمان نزد او دانش آموختند. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 79)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَدْ دا)
ابن عمر عداس. مکنی به ابوالحسن. از وزرای بنی فاطمه در مصر. وی در سال 380 هجری قمری پس از درگذشت یعقوب بن کلس وزیر، به وزارت العزیز خلیفۀ فاطمی منصوب گشت و فقط یک سال در این مقام باقی بود و پس از یک سال از سمت خویش عزل شد و در سال 391 هجری قمری در قاهره درگذشت. (ازالاعلام زرکلی از الاشاره الی من نال الوزاره ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن بیان فارسی. مشهور به عیان. او راست: مملکهالمنتصف و مهلکهالمعتسف که آن را در سال 999هجری قمری تألیف کرده است. (از کشف الظنون ص 1822)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَطْ طا)
میر علی خطاط، حسینی تبریزی خطاط، ملقّب به ظهیرالدین و قدوهالکتاب و مشهور به واضح. رجوع به علی تبریزی (حسینی...، شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَصْ صا)
ابن محمد بن محمد بن ابراهیم خزرجی فاسی، مشهور به حصار و مکنّی به ابوالحسن. وی در فاس متولد شد و در سبته سکونت گزید و در شعبان سال 611 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ارجوزه ای در اصول الدین و شرح آن ارجوزه، در چهار کتاب. 2- البیان فی تنقیح البرهان. 3- المدارک فی وصل مقطوع حدیث مالک. (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 187. التکملۀ ابن ابار ص 686. نیل الابتهاج تنبکتی ص 200. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 705)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَمْ ما)
ابن اسماعیل بن شعیب بن مثیم بن یحیی تمار اسدی کوفی بصری میثمی، مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی میثمی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ جَزْ زا)
ابن محمد جزار، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. او راست: 1- تحصین المنازل من هول الزلازل، که آن را به مناسبت وقوع زلزله در سال 984 هجری قمری در مصر تألیف کرد. 2- تحقیق الفرج و الامان و الفرح لاهل الایمان بدوله السلطان سلیم خان. 3- قمعالواشین فی ذم المبشرین. (از معجم المؤلفین بنقل از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 360 و فهرس الخدیویه ج 6 ص 119. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 748)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن عطار. علی بن ابراهیم بن داوودبن سلمان بن سلیمان عطار دمشقی شافعی، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین و مشهور به ابن عطّار. رجوع به علی عطّار شود
لغت نامه دهخدا